تابهحال فکر کردهاید محکومان به اعدام در آخرین روز باقیمانده از زندگی خود، به چه چیزهایی فکر میکنند؟ به کدام یک از عزیزان خود میاندیشند، هوس چه غذایی کردهاند و یا چند بار لحظه اعدام خود را تصورکردهاند؟! حتی فکر کردن به چنین شرایطی هم میتواند بسیار دردناک و اضطرابآور باشد!
کتاب آخرین روز یک محکوم به اعدام (The last day of a condemned man) نمونهای درخشان و بینظیر از نویسنده بزرگ جهان، ویکتورهوگو (Victor Marie Hugo) است. این کتاب روایتی حزنآور، شگفتانگیز و بسیار خلاق از جریان سیال ذهن یک فرد محکوم به اعدام است. کتابی که پس از انتشار در سال 1829 سرآغاز بحثهای مهم برای لغو مجازات اعدام شد!
ماجرای رمان آخرین روز یک محکوم به اعدام با روایت مجرم آغاز میشود. مجرمی که نه نام او مشخص و نه میدانید چه جرمی مرتکب شده است و قرار است بهزودی با گیوتین اعدام شود. او در تلاش برای گرفتن بخشش و عفو از مردم و دادگاه است، اما، مردم شهر او را با عناوینی مثل جانی، قاتل و... میشناسند و حاضر نیستند لحظهای حرفهای او را بشنوند!